"ضعف مثل یه بیماری ارثیه. مهم نیست چقدر اونو می فهمی، کاری نمی تونی برای درمان خودت انجام بدی. چیزی نیست که چشم بهم بزنی و ببینی رفته. ضعف چیزیه که هی بدتر و بدتر می شه."

شکار گوسفند وحشی برای من یک تجربه متفاوت بود. موضوع از تعقیب یک گوسفند وحشی شروع می شد و راوی داستان به نوعی در این تعقیب به نوعی از روشنگری و خودشناسی می رسید.
کتاب جزوی از مجموعه "رت" هست که اگر به ترتیب خونده بشن، فهم برخی از مسائل راحت تر خواهند بود. با این حال لزومی به خوندن اون ها وجود نداره.
نکاتی که در رابطه با کتاب برای من جالب بود این بود که شخصیت های داستان اسم خاصی نداشتن و کاراکترها با صفاتی مثل "موش صحرایی" و "مرد گوسفندی" خوانده می شدند. فصول آخر گیرایی و جذابیت بیشتری داشتن که شاید به خاطر وجود استعاره ها و سمبل های بیشتر و بیشتر بودند.
در پایان فکر می کنم بعضی از مسائل رو در طول کتاب متوجه نشدم و گمونم نیازه که دوباره بخونم یا بقیه کتاب های مجموعه رو هم بخونم. ( )